
...
آنك آنك كلبهاي روشن، روي تپه رو به روي من
در گشودندم، مهربانيها نمودندم
زود دانستم كه دور از داستان خشم برف و سوز
در كنار شعله آاتش
قصه ميگويد براي بچههاي خود، عمو نوروز
"... گفته بودم زندگي زيباست
گفته و ناگفته، اي بس نكتهها اينجاست
آسمان باز، آسمان زر
باغهاي گل، دشتهاي بي در و پيكر
سر برون آوردن گل از درون برف
تاب نرم رقص ماهي در بلور آب
بوي عطر خاك باران خورده در كهسار
خواب گندمزارها در چشمه مهتاب
آمدن، رفتن، دويدن
پا به پاي شامانيهاي مردم پاي كوبيدن
كار كردن، كار كردن
آرميدن
..."
آري آري زندگي زيباست
زندگي آتشگهي ديرينه پابرجاست
گر بيفروزيش، رقص شعلهاش در هر كران پيداست
ور نه خاموش است و خاموشي گناه ماست
...
از منظومه "آرش كمانگير" اثر سياوش كسرايي
به قول ریچارد داوکینز، اصلاً نگویید زندگی کسل کننده یا خسته کننده است. زندگی محصول همزمانی های نادری است که همه کس از آن برخوردار نمی شود.
پاسخحذفبه قول ریچارد داوکینز، اصلاً نگویید زندگی کسل کننده یا خسته کننده است. زندگی محصول همزمانی های نادری است که همه کس از آن برخوردار نمی شود.
پاسخحذف"مهدي"
بله . زندگی هم زیباست هم زشت وهم گذرا ! گاهی از اینکه زود میگذره شکایت می کنیم گاهی از این بابت که ساکن نیست خوشحالیم !
پاسخحذفخسبید زمستان/سبزینه آمد/بار و بهاری دیرینه آمد...
پاسخحذف