هر زمان كه اميد انساني را نااميد ميكنيم
هر زمان كه شادي را از انسان ديگري ميگيريم
...
ما روح را ميكشيم
فقط مسئله اين است در قتل جسم، چهبسا قاتل بيشتر دچار درد و عذاب شود از عمل مرتكبشده تا مقتول، چرا كه قتل جسمي به نوعي عينيت دارد و در نهايت مقتول رها ميشود از اين همه ...
در قتل روح، قاتل حتي اغلب متوجه عمل خود نميشود، ولي مقتول درد ميكشد، جراحت برميدارد، جراحتي كه هرگزاثر آن پاك نخواهد شد، مقتول روحي با جسمي سالم، روحي مرده را با خود ميكشد، ميكشد تا ...
كشيدن/حمل اين سنگيني، كاري است دشوار...
همه ما قاتليم، اعتراف ميكنم
حتي خود من هم چهبسا بارها...
فقط مسئله اين است در كشتار روحي، هيچكدام از ما -به عنوان قاتل- هرگز احساسي از درد/جراحت/رنج نخواهيم داشت،
ما تنها و فقط زماني كه خود، سوژه اين عمل (قتل) هستيم، اين كشتار، درد و رنج را ميبينيم، ميفهميم، اينجا برايمان عينيت پيدا ميكند، اين درد، اين مرگ...
روحي ميميرد و جسمي به ظاهر سالم بايد با خود بكشد اين جنازه را، تا پايان راه...
«ما همه قاتليم، انكار نكنيد»