۳۱ فروردین ۱۳۸۹

باغهاي كندلوس: يك عاشقانه آرام يا بهانه‌اي براي از عشق گفتن...

به گمانم زماني كه مرحوم نادر ابراهيمي "يك عاشقانه آرام 1، 2، 3" خود را مي‌نوشت، از عشقي كه بود، هماني كه بود مي‌نوشت. چندين سال پيش كه در سفر شمال، اين كتاب را مي‌خواندم، اين همه سادگي، پاكي و عاشقانه بودن برايم قابل درك نبود، سال پيش كه "چهل نامه كوتاه او به همسرش 2 ،1" را خواندم، به واقع به اين باور رسيدم كه او به تمامي به اين مفهوم "عشق" رسيده بود و خوب آن را مي‌شناخت.

اما اين درباره ايرج كريمي فرق مي‌كند، به نظر مي‌رسد از "عشق" گفتن براي كريمي يك دغدغه بوده است، او نگران است، نگران مرگ "عشق".
سه دوست/شخصيت‌هاي فيلم باغهاي كندلوس به باور من، سفر خود را نه در جسجوي دوستان از دنيا رفته‌شان (كاوه و آبان) كه براي ديدن مدفن عشق آغاز كرده‌اند. آنها خود به چشم خود خواهان ديدن اين مرگ هستند و براي همين است كه در طول سفر به كندلوس دائماً از كيفيت عشق باور نكردني كاوه و آبان سئوال مي‌كنند، سعي مي‌كنند به خود بقبولانند كه زماني چنين عظمتي براي چنين مفهومي "عشق" وجود داشته است، آنها به كيفيت رابطه خود و عشق ميان همراهان خودشان در زندگي هم مي‌پردازند، به آن فكر مي‌كنند، از آن سئوال مي‌كنند!!!

كريمي نگران بوده است و دغذغه‌اي داشته است، او نگران "عشق" بوده است، پس از عشق مي‌نويسد و مي‌سازد كه مي‌شود:"باغ‌هاي كندلوس"، اما او سينماگر است، او نادر ابراهيمي نيست...

در صداقت بيان كريمي از عشق ترديدي نيست، ولي واقعيت اين است كه از عشق نوشتن/گفتن خيلي راحت‌تر است، شايد براي همين است كه شما با يك جستجوي كوچك مي‌توانيد به ناب‌ترين نوشته‌ها از عشق برسيد،
شايد ما راويان خوبي از عشق باشيم، ولي هيچكدام بازيگر خوبي دراين عرصه نبوده‌ايم، به اين فكر كنيد و خود را ارزيابي كنيد، نمره شما چند بوده است؟!

و شايد به همين دليل است كه وقتي كريمي مي‌خواهد "عشق" را به روي صحنه بياورد، فيلمش كند، حاصل كار مي‌شود: ديالوگ‌هايي از عشق بر بستر طبيعت كندلوس، بدون ارائه هيچ بازي خاصي ...

من كمتر فيلم ايراني مي‌بينم يعني به سختي اعتماد مي‌كنم با اين زندگي شلوغي كه دارم وقت بگذارم و هر فيلم يا كتابي را به خصوص از نوع ايرانيش ببينم يا بخوانم، ولي وقتي اينجا ازش گفته مي‌شه، اعتماد مي‌كنم و به تماشاش مي‌شينم :-)
در اين فيلم چند ديالوگ زيبا هم هست، كه سياوش به خوبي بهشون اشاره كرده:
...: "تو این دنیا همین که دو نفر همدیگه رو دوست داشته باشن استثناییه"
...: "آدم برای اینکه عاشق بشه باید یه کمی هم خودشو دوست داشته باشه.من خیلی وقته از خودم متنفرم"
...: "بی عشق همه ما نعش کشیم"

توضيح: گفتن/نوشتن از فيلم، موسيقي يا كتابي خاص در اينجا دليل بر تأييد آن اثر نيست، من تنها روايت ميكنم، انتخابش با شماست ;-)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر