
تو را دوست دارم
چون نان و نمك
چون لبان گر گرفته از تب
كه نيمشبان در التهاب قطرهاي آب
بر شير آبي بچسبد.
تو را دوست دارم
چون لحظه شوق، شبهه، انتظار و نگراني
در گشودن بسته بزرگي
كه نميداني در آن چيست.
تو را دوست دارم
چون سفر نخستين با هواپيما
بر فراز اقيانوس
چون غوغاي درونم
لرزش دل و دستم
در آستانه ديداري در استانبول
تو را دوست دارم چون گفتن "شكر خدا زندهام".
چون سفر نخستين با هواپيما
بر فراز اقيانوس
چون غوغاي درونم
لرزش دل و دستم
در آستانه ديداري در استانبول
تو را دوست دارم چون گفتن "شكر خدا زندهام".
ناظم حكمت
من هنوز به ياد مي اورم، با رويايي كودكانه از سرزميني پاك به همديگر نزديك شديم و دستهاي همديگرو گرفتيم و من ترا در تصويري مه آلود و باراني گم كردم گرچه پيش امي ولي من ترا باز نميابم BITI
پاسخحذفtoraa doost daaram / chon kafsh haaye no/ dar aaghooshe koodaki paa berehne /
پاسخحذفto raa doost daaram /chon negaahe nedaa /dar aakharin khaaesh /baraaye jaari shodan /to raa ..........
JAARI BAASHID